مطلع ايمان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مبارزه با کرونا

05 اسفند 1398 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

این دعای منقول از امیرالمومنین علی( علیه السلام
را در هنگام #شیوع_بیماری‌ها در منزل بگذارید و بعد از هر نماز #صبح بخوانید

از مرحوم آیة الله آقای حاج سیّد احمد خوانساری نقل شده است که:

در سالهای دورتر بیماری وبا به ایران و خوانسار آمده بود. بدین دلیل در شهرستان خوانسار و در اکثر خانه ها یک نفر یا بیشتر از دنیا رفتند؛
#مگر خانه هایی که در #هر_روز این آیات مبارکات را بعد از نماز صبح میخواندند که به آنها هیچ صدمه ای وارد نشد!

وَجَدْتُ بِخَطِّ اَلشَّیْخِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْجُبَاعِیِّ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ وَجَدْتُ بِخَطِّ اَلشَّهِیدِ قَدَّسَ اَللَّهُ رُوحَهُ رُوِیَ عَنْ مَوْلاَنَا أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ ع
قَالَ: مَنْ قَرَأَ هَذِهِ اَلْآیَاتِ اَلسِّتَّ فِی کُلِّ غَدَاةٍ کَفَاهُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَ لَوْ أَلْقَى نَفْسَهُ إِلَى اَلتَّهْلُکَةِ وَ هِیَ:

? بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرَّحیمِ

? قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ.
? وَإِن یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ یُصَیبُ بِهِ مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.
? وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ.
? وَکَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ.
? مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ.
? قُلْ أَفَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ.
? حَسْبِیَ اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
وَ أَمْتَنِعُ بِحَوْلِ اَللَّهِ وَ قُوَّتِهِ مِنْ حَوْلِهِمْ وَ قُوَّتِهِمْ وَ أَسْتَشْفِعُ بِرَبِّ اَلْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مٰا خَلَقَ وَ أَعُوذُ بِمَا شَاءَ اَللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلعظیم.


?بحار الانوار جلد 83 .صفحه : 337

 نظر دهید »

احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان(عج) است.

20 بهمن 1398 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

هوالحق
#احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان(عج) است.#
مرحوم مرتضایی‌فر نیز که خود در زمان تماس آیت‌الله طالقانی با امام خمینی(ره) در منزل آیت‌الله طالقانی حضور داشته و شاهد و شنونده مکالمه تلفنی آن دو بزرگوار بوده است، در این مصاحبه تأکید کرده است: «ما روز 21 بهمن 1357 در منزل آیت‌الله طالقانی نشسته بودیم. به ایشان گفتند: «امام(ره) پیام داده که مردم در خانه‌های خود نمانند، بیرون بریزند و به حکومت نظامی اهمیت ندهند.» آقای طالقانی گفت: «امام مدت پانزده سال از ایران دور بوده‌اند و توجه ندارند که این دژخیمان رژیم چه بی‌رحم هستند. اگر مردم بیرون بریزند، همه را قتل عام می‌کنند؛ بنابراین صلاح در آن است که در منازل و خانه‌ها بنشینیم، ببینیم عاقبت کار چه می‌شود.» بعد مرحوم طالقانی با امام حدود نیم ساعت تلفنی گفتگو کرد تا شاید امام را قانع کند که مردم را از خانه‌هایشان بیرون نیاورند. ما حرف‌های آقای طالقانی را شنیدیم که سعی داشت امام را هرطور شده، از تصمیم خود مبنی بر بیرون آمدن مردم از خانه‌ها و اهمیت ندادن به حکومت نظامی، منصرف نماید تا اینکه آقای طالقانی گوشی را گذاشت و در گوشه‌ای زانوانش را بغل گرفت و ساکت ماند. حتی سرش را روی زانوانش تکیه داد و به فکر فرو رفت. ما با خود گفتیم حتماً امام حرفی زده و مثلاً به ایشان گفته شما دخالت نکنید و …؛ بنابراین آقای طالقانی ناراحت شده است امّا چیزی نگفتیم تا اینکه ایشان یک دفعه سر از زانوانش برداشت و به حال طبیعی و عادی برگشت. سؤال کردیم: «آقا چه شده؟ آیا امام به شما پرخاش کردند یا حرفی گفتند که شما ناراحت شدید؟» آقای طالقانی گفت: «نه؛ نه؛ اصلاً مسأله این نیست. من اصرار کردم که امام اعلامیه‌هایش را پس بگیرد و امام هرچه می‌گفت، من قانع نمی‌شدم؛ در آخر فرمود: «آقای طالقانی! اصرار نکن! احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان(عج) است.» تا امام این جمله را گفت، من به خود لرزیدم و بی‌اختیار گوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد.»

 نظر دهید »

فرازی از خطبه غدیر

18 شهریور 1396 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

فرازی از خطبه غدیر
از رسول اکرم(ص) که فرمودند :
… ای مردم! این نور از جانب حق تعالی در من سرشته شده و بعد از آن در طینت علی(ع) و سپس در نسل او قرار داده شده تا آنگاه که نوبت به امام قائم، مهدی(عج) رسد و اوست که سرانجام، حق خدا و حقوق ما را خواهد ستاند.


… ای مردم! من این ولایت را به عنوان امامت و ارث تا روز قیامت، در ذریه و نسل خود قرار دادم و با این کار وظیفه ¬ای را که به آن مأمور بودم، به پایان بردم تا بر هر حاضر و غایب و بر هر کس که شاید در این انجمن بوده و یا در این اجتماع حضور نداشته است و حتی بر آنان که هنوز از مادر متولد نشده¬اند، حجّت تمام باشد. باید که ماجرای امروز را حاضران به غائبان گزارش کنند و پدران به فرزندان تا واپسین روز خبر دهند…

1504904406_.jpg

 2 نظر

ترک عادت موجب مرض نیست!

14 شهریور 1396 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

هوالحق
ترک عادت موجب مرض نیست!
یکی از بحران­هایی که امروز تمام مردم ما را تهدید می­ کند، بحران خانوادگی هست.
این اختلافاتی که بین زن و شوهرها در خانواده اتفاق می­ افتد، انسان را از شغل و کار و درس و زندگی­ اش می­ اندازد.
کم زندگی­هایی را پیدا می­کنید که این مشکلات را نداشته باشد.
این بحران­ها ریشه­ های مختلفی می­تواند داشته باشد؛ یکی از آنها این است که خانم­ها یا آقایان عادت­های خاصی دارند.
مثلا:
در منزل لباسی را می پوشند که همسرشان دوست ندارد؛ می گویند این طور عادت دارم و راحت ترم!
یا هنگام غذا خوردن ملچ مولوچ(!) می­ کنند.
یا اینکه وقتی مرد به خانه برمی­ گردد و همسرش از او می­ خواهد که استحمام کند، او می­ گوید حوصله ندارم و… .
انسان باید همت داشته باشد که عادت­ها بد را کنار بگذارد. عزم جدی بکنیم و عادت­های بد را کنار بگذاریم.

داستانک:

می‌گویند یکی از علما عادت به دخانیات داشت، سیگار یا چپق یا هر چه آن زمان بود، توتون و تنباکو می‌کشید. (در گذشته که از نظر پزشکی مضر بودن این ها شناخته نشده بود، این چیزها بین مردم معمول بود)
ایشان پیر شده و بود بیمار؛ پزشک آمد و ایشان را معاینه کرد و گفت: این کار برای شما ضرر دارد.
آن عالم به پزشک گفت: یک مرتبۀ دیگر بفرمایید، چه؟
گفت: آقا استفاده دخانیات برای شما ضرر مهمی دارد.
خود او مجتهد بود می‌دانست چیزی که برای انسان ضرر دارد حرام است.
همان لحظه آن عالم گفت: همه را جمع کنید ببرید.
به این می‌گویند همّت عالی. 40 سال، 50 سال به توتون عادت پیدا کرده، یک مرتبه همین که می‌گویند: ضرر دارد کنار میگذارد.
من می‌خواهم به عزیزانی که خدای ناکرده دچار اعتیاد و عادت های اینگونه هستند بگویم: نگویید نمی‌شود، فایده ندارد، خیر واقعا امکان دارد.

[کلیدهای زندگی، معارف قرآنی روایی، ناصر رفیعی، ص 140]

1504554630_-_-_.jpg

 نظر دهید »

سیاستمداران بد ، توسط افراد خوبی که رای نمیدهند انتخاب می شوند!!!

19 اردیبهشت 1396 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

سیاستمداران بد ، توسط افراد خوبی که رای نمیدهند انتخاب می شوند!!!

1494272909photo_2017-05-08_12-46-11.jpg

 2 نظر

تطبیق حدیث منصوب به امام علی (ع) با ایه 27 سوره لقمان

23 فروردین 1396 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

هوالحق
یک سوال : لطف میکنید بگین این حدیث درسته یا نه،و چرا؟
در این ایه : آیه 27 سوره لقمان
وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلاَمٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
و* اگر آنچه درخت در زمین است، قلم شوند، و دریا و از پسِ آن هفت دریا به کمک آیند، (و مرکّب شوند تا کلمات خدا را بنویسند،) کلمات خدا به پایان نرسد، همانا خداوند شکست ناپذیر و حکیم است.*

در آیه 109 سوره ی کهف نیز می خوانیم: «قل لو کان البحر مداداً لکلمات ربّی لَنَفدَ البحر قبلَ أن تَنفد کلمات ربّی و لو جئنا بمِثله مَدَداً» بگو: اگر دریا برای نوشتن کلمات پروردگارم مرکّب شود، دریا پایان می گیرد، پیش از آن که کلمات پروردگارم تمام شود، هر چند همانند آن (دریای اوّل) را کمک قرار دهیم.

اما در این حدیث : پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «لو ان الریاض اقلام والبحر مداد والجن حساب والانس کتاب ما احصوا فضائل علی بن ابی طالب (2) ; اگر همه درختان باغها قلم شوند، و تمام دریاها مرکب و جوهر، و جنها حسابگر و انسانها نویسنده گردند، نمی توانند فضایل علی علیه السلام را شماره کنند.
ائمه هم گفتند احادیثو به قران ارجاع بدین اگر مطابقت داشت قبول کنیم !!!
حالا خواهرهای سالهای بالاتر که علم حدیث خوندن یا اساتید محترم لطف میکنید بگین این حدیث درسته یا نه ؟

 نظر دهید »

من انقلابیم ، شما چی؟

18 بهمن 1395 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

#جشنواره_پیروزی_انقلاب
من انقلابیم ، شما چی؟

1486326671_-_.png

 نظر دهید »

ایه ای از صفحه باز قران پیدا شده ساختمان پلاسکو تهران

06 بهمن 1395 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

ایه ای از صفحه باز قران پیدا شده ساختمان پلاسکو تهران

وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿25﴾
و از فتنه‏ اى که تنها به ستمکاران شما نمى ‏رسد بترسید و بدانید که خدا سخت‏ کیفر است (25)
فتنه: این ایه روشن نفرموده که چه فتنه ای مورد نظر است؛ اما از سیاق ایه بر می اید که منظور از این فتنه ، بر هم زدن حکومت حقه ی اسلامی و زمام ان را ناحق به دست گرفتن و تبانی برای از بین بردن احکام قطعی کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) است. اری ، ظلم چنین فتنه ای به تمام مسلمانان می رسد و خداوند همگان را از چنین فتنه ای بر حذر داشته است . در روایات اهل بیت (ع)، غصب خلافت از امیرالمومنین و برپایی جنگ جمل علیه او ، دو مصداق بارز برای این ایه برشمرده شده است.
تفسیرایه 25 سوره انفال

1485372556364594_874.jpg

 نظر دهید »

تنها راه زنده ماندن

25 دی 1395 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

تنها راه زنده ماندن*

1484415904sssss.jpg

 1 نظر

توصیه آیت الله بهجت برای درمان حواس پرتی در نماز

09 دی 1395 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

توصیه آیت الله بهجت برای درمان حواس پرتی در نماز

شما هم مثل من شاید بارها مشکلاتتان سر نماز حل شده باشد. و این جای تاسف دارد. من که از حضرت حق به خاطر این همه بی‌ادبی شرمنده‌ام. آخر می‌دانید، خود من اصلا خوشم نمی‌آید کسی با من حرف بزند اما حواسش جای دیگری باشد. من که عددی نیستم، حالا حساب کنید آن طرف خداوند جهانیان، تبارک و تعالی باشد. (فکر کنم جا دارد که همین الان به خاطر اسائه ادب های گذشته یک استغفر الله بگوییم!)

????آیت الله العظمی آقای بهجت کلامی دارند درباره حضور قلب در نماز که خیلی مهم است، این را گوش کنید، ان شاء الله در نمازتان تفاوت به وجود می آید، من را هم دعا می کنید.

????مفاد کلامشان این است که در مسئله حضور قلب یک ورود داریم یک توقف. ورود چیست؟ ببینید یک وقت افکار خودشان می آیند، ورود افکار دست ما نیست، مولوی این افکار را به زنبور تشبیه کرده، زنبور خودش می آید تو که دعوتش نکرده ای. شما فردا مهمان دارید، ده پانزده نفر را دعوت کرده اید، حالا دارید نماز می خوانید این فکر مهمانی مثل زنبور می آید وارد مغز می شود،"فردا مهمان دارم"، ولی توقف با خودت است، می توانی توقف نکنی، وقتی آمد “راست می گوید ها، مهمان داریم، سالادش چه طور باشد، به کدام مهمان خانه بگویم، چطور باشد ..” اینها با خودت است، ایشان می فرمودند که اینها که بی اختیار می آید مضر نیست، اما توقف دست ماست، آنجا دیگر فکرت را عوض کن و ادامه نده.

بعضی ها روی فکری که می آید متوقف می شوند، مثلا “من فردا بروم پیش فلان کس پول قرض بگیرم"،خب این می آید،[روی فکر متوقف می شود] یک وقت می بیند دارد می گوید السلام علیکم، در دفتر این آقا است! دارد برایش چک می نویسد، همه نمازش شد همین، این نشد. یادتان باشد آیت الله بهجت درباره حضور قلب در نماز می فرمایند، ورود دست ما نیست اما توقف در اختیار ماست.

1483036918jamnewsimage004224524.jpg

 1 نظر

فتنه بعد از فتنه، تازه شناخته می‌شود!

08 دی 1395 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

هوالحق
امیرالمومنین(ع): فتنه بعد از فتنه، تازه شناخته می‌شود!
بعد از یکی از خطبه‌های امیرالمؤمنین(ع)، مردی برخاست و عرض کرد: اى امیر مؤمنان! از فتنه‏ها برایمان بگو. حضرت فرمودند: فتنه‏ها آنگاه که روى آورند با حق شباهت دارند، و چون پشت کنند، حقیقت آن نشان داده مى‏شود. وقتی می‌آیند، قابل تشخیص دادن نیستند و آنگاه که پشت می کنند و تمام می‌شوند، تازه شناخته مى‏شوند.

فقامَ إلیهِ رجُلٌ آخَرُ فقالَ: یا أمیرَ المؤمنینَ، حَدِّثْنا عنِ الفِتَنِ. قالَ: إنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ، ینْکَرْنَ مُقْبِلَاتٍ وَ یُعْرَفْنَ مُدْبِرَاتٍ.
نهج البلاغه، خطبه 93

کانال رسمی استاد پناهیان

 نظر دهید »

اتفاق های عجیب زمان میلاد پیامبر(ص)

27 آذر 1395 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

#رسول_مهربانی
اتفاق های عجیب زمان میلاد پیامبر(ص)

هنگام تولد پیامبر، چه اتفاقاتى روى داد؟
به هنگام میلاد رسول خدا، اتفاقات شگرفى به ظهور رسید و بسیارى از مورخان،از حوادث زیر، مقارن ولادت یاد کرده‏اند:
1. ایوان کسرى در مداین، لرزید و 13 یا 14 کنگره آن فرو ریخت.
2. آتشکده فارس، پس از هزار سال، خاموش شد.
3. دریاچه ساوه خشک گردید.
4. بت‏ها، همگى به رو درافتادند.
5. نورى درخشش پیدا کرد که فضاى مکه را روشن نمود.
6. شیاطین که تا آن لحظه به عالم بالا راه داشتند و صداى ملائکه را مى‏شنیدند،براى همیشه، طرد شدند.
بیهقى درباره حوادث شب ولادت پیامبر، مى‏نویسد: «در شب میلاد پیامبر، ایوان کسرى به لرزه درآمد و شکست (ترک) برداشت و چهارده کنگره آن فرو ریخت. آتشکده فارس که پیوسته روشن بود، خاموش شد. دریاچه ساوه خشکید و موبد بزرگ در خواب دید که شتران تنومندى همراه اسب‏هاى عربى، از دجله گذشتند و در سرزمین ایران، پراکنده شدند» ابن شهر آشوب، افزون بر حوادثى که بیهقى گفته، از وقایع دیگرى به نقل ازامام صادق(علیه السلام) یاد مى‏کند که حضرت فرمود: «در هنگام ولادت پیامبر عظیم الشأن، بت‏ها به صورت، به زمین افتادند… پادشاهى نماند؛ مگر آن‏که تاجش واژگون و زبانش در آن روز، بند آمد. کاهنان از دانش خود جدا شدند… در آن شب، نورى از سرزمین حجاز پدید آمد و منتشر شد و تا مشرق، گسترش یافت».

 نظر دهید »

باور غلط: طلاب و روحانیون نباید مشاوره بدهند

18 آذر 1395 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

هوالحق
باور غلط: طلاب و روحانیون نباید مشاوره بدهند، مشاوره امری تخصصی است!
پاسخ:زندگی ما شؤون مختلف سیاسی، اقتصادی، دینی، روان شناختی، رفاهی، پزشکی و….دارد. اسلام ما را به تفکر، تحقیق، مشورت با افراد با تجربه و متخصص متعهد سفارش کرده است. کارشناسان حوزوی متناسب با رشته تخصصی خود می توانند مشاوره احکام شرعی، اعتقادی ، اخلاق و تربیتی و…..بدهند. بسیاری از حوزه های تربیتی با حوزه های مشاوره روان شناختی همپوشی دارد، به عنوان نمونه تربیت کودک، درمان دروغگویی کودک، دوست یابی و ….، اما چیزی که مهم است این است که متخصصان باید در حوزه خاص خود مشورت دهند و وارد حوزه دیگری نشوند و در صورت نیاز افراد را به متخصص مربوطه ارجاع دهند، بنابراین مشاور مذهبی نباید مشاوره روان پزشکی و بالینی بدهد و مشاور روان شناس نباید مشاوره مذهبی بدهد[2]

پی نوشت :
پی نوشت :
1. نهج البلاغه ، حکمت54
2. روان شناسی و تبلیغ غیر مستقیم( عایق های تبلیغی با تأکید بر باورهای غلط)، ص40

1481217658_.jpeg

 1 نظر

چه جوابی دارم بدهم؟!

27 آبان 1395 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

هوالحق
واقعا کسانی که می توانند بروند نمیرند چه جوابی دارند بدهند؟

1479403580photo_2016-09-28_20-54-40.jpg

 نظر دهید »

توفیق زیارت ربطی به داشتن پول ندارد!

27 آبان 1395 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

ایت الله بهجت(ره):
توفیق زیارت ربطی به داشتن پول ندارد!
توفیق زیارت ربطی به داشتن پول ندارد. زیرا چنانچه پروانه‌ها در شمع می‌سوزند، آیا در شمع‌بودن حضرات معصومین (ع) اشکال است یا در پروانه بودن ما، پس چرا بعضی‌ها آن حضرات را دیده‌اند، یا جواب سلام خود را از آنها شنیده‌اند و یا با صاحب قبر صحبت کرده و جواب دریافت نموده‌اند، و ما این‌گونه نیستیم.

عجایب و غرایب از کرامات و معجزات مشاهد مشرفه و ضرایح متبرکه دیده و شنیده شده است. اگر این‌طور ارتباطات و درهای نور و رحمت به روی اهل ایمان باز نبود، ما را به حال خود می‌گذاشتند و می‌رفتند و به‌طور مطلق غائب می‌شدند.

با تأکیدی که بر دعوت به توجه و تمسک به عترت نموده‌اند، معلوم می‌شود در مشاهده قرآن و عترت جاذبیتی است که اگر لیاقت داشته باشیم، به زیارت می‌رویم. معلوم نیست که پول‌دار پروانه این شمع می‌شود یا بی‌پول، بلکه این در اثر جذب و انجذاب محبت است. تشکیلات لازم نیست، و برای آنها بین پولدار و ندار، فرقی وجود ندارد.
در محضر بهجت، ج1، ص ٣٢٩
#باپای دل#

 نظر دهید »

چرا هیچ نشانه‌ای از 70 جلد اسناد لانه جاسوسی، در مدارس و دانشگاه‌ها نیست؟

12 آبان 1395 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

چرا هیچ نشانه‌ای از 70 جلد اسناد لانه جاسوسی، در مدارس و دانشگاه‌ها نیست؟
رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار هزاران نفر از دانش‌آموزان و دانشجویان:
70 جلد کتاب از اسناد لانه‌ی جاسوسی منتشر شده است؛ چرا هیچ نشانه‌ای از این کتاب‌ها در مدارس و دانشگاه‌ها نیست؟ این یکی از اعتراض‌های من است. وزیر جدید هم در جلسه هستند. چرا این اسناد در کتاب‌های دانش‌آموزان نیست تا جوانان بدانند و بفهمند در کشور چه گذشته است.95/8/12

استاد پناهیان: برخی آموزش‌های ما در #مدارس، مانند #بنی‌امیه است، کفر را آموزش نمی‌دهد!
امام باقر(ع): بنی‌امیّه اجازه دادند که مردم ایمان را یاد بگیرند و بفهمند ایمان چیست؛ اما اجازه ندادند که مردم بفهمند کفر و شرک چیست!
چرا ما نباید خباثت دشمنان‌مان را به بچه‌ها بگویم؟! متاسفانه کارگزاران فرهنگی از نشان دادن خباثت دشمنان، غفلت کرده‌اند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: تا دشمنان بشریت و دین و ایمان را نشناسید قرآن را نمی‌شناسید (ِ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی تَرَکَه‏ و … کافی/8/ 390)
امام_باقر(ع) می‌فرماید: بنی‌امیّه اجازه دادند که مردم ایمان را یاد بگیرند و بفهمند ایمان چیست؛ اما اجازه ندادند که مردم بفهمند کفر و شرک چیست ( إِنَّ بَنِی أُمَیَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِیمَ الْإِیمَان‏ وَ لَمْ یُطْلِقُوا تَعْلِیمَ الشِّرْکِ لِکَیْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَیْهِ لَمْ یَعْرِفُوه‏؛ کافی/2/ 415) بعضی از آموزش‌های ما در مدارس مانند بنی‌امیه است، کفر را آموزش نمی‌دهد! به ما قدیمی‌های ما یاد دادند گفتند تو کز محنت دیگران بی‌غمی، نشاید که نامت نهند آدمی!

#دانشگاه_امام_صادق- شب ششم محرم - 95.7.16

14781178095377969_240.jpg

 نظر دهید »

چرا نخبگان سیاسی معمولاً نامرد و بی‌وفا می‌شوند؟

02 آبان 1395 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

چرا نخبگان سیاسی معمولاً نامرد و بی‌وفا می‌شوند؟
اهل کوفه به‌طور ژنتیک نامرد نبودند؛ بلکه غالباً نخبگان سیاسی جامعه بودند و نخبگان سیاسی معمولاً نامرد می‌شوند و روی حرفشان نمی‌شود حساب کرد، چون نون به نرخ روز خور هستند.
در همۀ عرصه‌ها خوب و بد هست، اما بد، بیشتر از همه‌جا در عرصۀ سیاست هست. چون آدم‌بدها بیشتر دنبال قدرت و سیاست می‌روند
سیاسیون وارد بازی قدرت می‌شوند و کسی که وارد بازی قدرت شد-به نامردی و بی‌وفایی- متهم می‌شود؛ لذا آن‌قدر باید خالص و باتقوا باشد تا متهم نشود.
در انتخابات‌های اخیر دیدید که قبلش می‌گفتند: «پیمان می‌بندیم که با هم کنار می‌رویم…» اما اکثراً سرِ پیمان خود نماندند.
موضوع اصلی کربلا، مسائل سیاسیِ آن است، نه اقامۀ نماز!
وقتی می‌گوییم «امام حسین(ع) به‌خاطر نماز کشته شد» مردم فکر می‌کنند جنگ کربلا، بر سرِ مناسک عبادی بود!
__________________________
حسینیه_آیت_الله_حق‌شناس - ج12/پایانی
حجت_الاسلام_پناهیان:
ما اگر مقدماتِ به شهادت رسیدن حسین(ع)-و مسائل سیاسی‌ای که به کربلا منجر شد- را ندانیم، واقعاً گریه‌کن اصیلی برای حضرت نخواهیم بود. ولی متاسفانه به‌جای اینکه مقدمات فاجعۀ کربلا در منابر و مجالس مطرح شود، بیشتر نکات اخلاقی فاجعۀ کربلا مطرح می‌شود. این گاهی مردم را سرگشته و منحرف می‌کند. مثلاً اگر ما سیاست را کنار بگذاریم و بگوییم: «این دنیاطلبی مردم بود که امام حسین(ع) را به شهادت رساند؛ پس ای مردم! دنیاطلب نباشید» خُب این حرف‌ها، مردم را گیج می‌کند. مگر هر آدم دنیاطلبی آدم می‌کُشد؟ مگر هر آدم دنیاطلبی امام می‌کُشد؟!
???? مگر امام حسین(ع) مخالف دنیای مردم بود؟ نه، امام حسین(ع) راه یاد می‌دهد و می‌فرماید: «اگر می‌خواهید دنیای شما آباد شود، راه درستش این است…» مگر امام حسین(ع) در سخنرانی خودش در منا، از لزوم رسیدگی به فقرا و درمانده‌ها و رهایی از تبعیض در جامعه صحبت نکرد؟!(تحف‌العقول/238)
گاهی حرف‌هایی زده می‌شود که مردم را به اشتباه می‌اندازد. مثلاً می‌گویند: امام حسین(ع) برای نماز به شهادت رسید! البته مقصود صحیحی می‌تواند پشت سر این کلام باشد(اگر منظور از نماز، اصل دین باشد) ولی مگر امام حسین(ع) برای نمازِ مردم-به معنای خاص کلمه- شمشیر کشید؟! ائمه(ع) در مقام عمل اجتماعی، این‌قدر به نماز بها نمی‌دادند که برخی نماز را مسألۀ اصلی می‌کنند!
وقتی می‌گوییم امام حسین(ع) به‌خاطر نماز کشته شد، مردم فکر می‌کنند جنگ کربلا، بر سرِ مناسک عبادی بود! اما واقعش این است که جنگ بر سرِ حکومت و سیاست بود. ما در اوقات دیگر هم می‌توانیم از نماز و روزه و اخلاق برای مردم صحبت کنیم، اما در محرم، باید به #موضوع_اصلی_کربلا بپردازیم و دربارۀ جنبه‌های سیاسی آن صحبت کنیم.
ما اگر از عاشورا صحبت می‌کنیم باید از ریشه‌ها و ابعاد سیاسی عاشورا صحبت کنیم. روضه‌خوان بزرگ کربلا، حضرت زینب(س) در کنار گودی قتلگاه یک سخن کاملاً سیاسی بیان کرد: «ای کشتۀ روز دوشنبه!»(بِأَبِی مَنْ أَضْحَى عَسْکَرُهُ فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ نَهْبا؛ لهوف/133) در حالی که عاشورا در روز جمعه بوده. این «دوشنبه» به ماجرای سقیفه اشاره دارد. یعنی ای مردم! با تحلیل سیاسی به عاشورا نگاه کنید و ریشه‌ها و مقدماتش را ببینید.

خیلی‌ها تصور می‌کنند: «اهل کوفه به‌طور ژنتیکی نامرد و بی‌وفا بودند!» در حالی‌که علت نامردی اهل کوفه این نبوده. کوفه یک شهر تازه‌ تأسیس بود و اهل کوفه نخبگان سیاسی آن زمان بودند. و نخبگان سیاسی در هر جامعه‌ای، معمولاً نامرد هستند! ما به نخبگان سیاسی جامعه جسارت نمی‌کنیم، ایشان باید آن‌قدر مردانگی و باوفایی از خودشان نشان دهند تا از این اتهام خلاص شوند! نخبۀ سیاسی جنسش نامردی است مگر اینکه باتقوا باشد و ثابت کرده باشد که نامرد نیست.
???? کسانی که به حسین(ع) می‌گفتند: «به کوفه نرو!» به‌خاطر ژنِ بی‌وفایی کوفیان نبود، بلکه آنها می‌دانستند که کوفیان اکثراً سرداران و سران سیاسی هستند و روی حرف آنها نمی‌شود حساب کرد، چون آنها «نون به نرخ روز خور» هستند! شما در این انتخابات‌های اخیر، دیدید که قبلش می‌گفتند: «ما با هم پیوند می‌بندیم، با هم کنار می‌رویم…» اما اکثراً سرِ حرف و پیمان خود نماندند.
???? سیاسیون، وارد بازی قدرت می‌شوند و کسی که وارد بازیِ قدرت شد-به نامردی و بی‌وفایی- متهم می‌شود؛ لذا آن‌قدر باید خالص و باتقوا باشد تا متهم نشود. در همۀ عرصه‌ها خوب و بد هست، اما بد، بیشتر از همه‌جا در عرصۀ سیاست هست. چون آدم‌بدها بیشتر دنبال قدرت و سیاست می‌روند، لذا مردم باید مدام عرصۀ سیاست را غربال کنند.

1477251114photo_2016-09-03_23-05-10.jpg

 نظر دهید »

عبرت عاشورا

30 مهر 1395 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

اصلی‌ترین حرف کربلا که مورد غفلت قرار می‌گیرد چیست؟
مقصر اصلی کربلا قاتلین نبودند، خاذلین بودند؛ آنها که یاری نکردند! نشستند و نگاه کردند!
هیچکدام از ما امکان ندارد ما جزء قاتلین حسین(ع) قرار بگیریم، اما جزء خاذلین چطور؟!
ما علاوه بر قاتلان، باید خاذلان حسین(ع) را هم لعنت کنیم؛ آنهایی که نشستند و نگاه کردند.
مهمترین عبرتی که باید از کربلا بگیریم دوری کردن از این ویژگی شخصیتی است: «یاری نکردن حق در بزنگاه» در آن لحظۀ حساس، اگر حسین(ع) را کمک نکنیم، کار تمام است! این بزرگترین عبرتی است که باید از عاشورا گرفت.
برخی خوبان، سرِ بزنگاه که باید حق را کمک کنند، می‌گویند: حالا چند روز سکوت کنیم، ببینیم چه می‌شود!
اگر حسین(ع) در کربلا تنها مانده، به‌خاطر آدم‌بدها نبود؛ به‌خاطر نامردها بود
ثمرۀ مهم عاشورا، نفرت پیدا کردن از دشمنان حسین(ع) است؛ نه علاقمند شدن به حسین(ع)
_____________________
#دانشگاه_تهران–ج8 و پایانی
#حجت_الاسلام_پناهیان:
ثمرۀ مهم عاشورا و روضه‌های حسین(ع) برای ما، آشنایی با حسین(ع) و علاقمند شدن به ایشان نیست(این محبت را در اثر صفای دل به شما داده‌اند) بلکه ثمرۀ مهم عاشورا، نفرت پیدا کردن از دشمنان امام حسین(ع) است.
عاشورا بیشتر می‌خواهد جبهۀ مقابل حسین(ع) را رسوا کند و ما را از آنها متنفر کند. در عاشورا، حسین(ع) ما را دور خودش جمع کرده که دشمنانش را به ما معرفی کند تا از آنها متنفر باشیم، از آنها فاصله بگیریم و حتی یک‌ذره هم شبیه آنها نباشیم.
ذکری که فرموده‌اند در روز عاشورا مستحب است بارها بگویید این است: «لعنت بر قاتلین حسین(ع)». این حسّ مقدس باید در ما تقویت شود که ما نمی‌خواهیم ذره‌ای مثل دشمنان حسین(ع) باشیم.
اصلی‌ترین حرف کربلا که مورد غفلت قرار می‌گیرد چیست؟ امام حسین(ع) در سخنان خود با کوفیان، یک ویژگی شخصیتی را مطرح می‌کند که مهمترین عبرتی است که باید از دشمنان حسین(ع) بگیریم و سعی کنیم این ویژگی رذیلانه را از شخصیت خودمان دور کنیم.
یک ویژگی شخصیتی در برخی افراد هست که خداوند از آن به‌شدت متنفر است و آن اینکه تو شاهد باشی جلوی تو به مؤمنین ظلم کنند و هیچ کاری نکنی! «وَ هُمْ عَلى‏ ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنینَ شُهُودٌ»(بروج/7)
پست‌ترین ویژگی شخصیتی که در قاتلین حسین(ع) بود که باید از دل‌مان دور بیندازیم، این است که حسین(ع) به آنها می‌فرماید: «به خدا قسم، یاری نکردن(نامردی و عهدشکنی) در خون شماست»(الْخَذْلُ فِیکُمْ مَعْرُوف.‏.؛ بحارالانوار/45 /83 و تحف‌العقول/241) درد کربلا، قاتلین حسین(ع) نبودند؛ درد کربلا، تنها گذاشتن امام حسین(ع) و یاری نکردن او و عهدشکنی بود. دردِ امام حسین(ع) این نیست که بعضی‌ها قاتل و جنایت‌کارند؛ دردِ ایشان از یاری نشدن و تنها ماندن است.
حسین(ع) در ادامه می‌فرماید: «لعنت خدا بر ناکثین» ناکثین کسانی هستند که بعد از پیمان، نامردی می‌کنند و پیمان می‌شکنند! این خصلت شخصیتی برخی است. ناکثین را باید شناخت. مشکل اصلی کربلا، ناکثین و خاذلینِ حسین(ع) بودند و الا قاتلین همیشه در طول تاریخ بوده‌اند.
مسألۀ اصلی کربلا، #ناکثین و #خاذلین هستند؛ ناکث بودن در خون آن مردم بود. ما علاوه بر قاتلان، باید خاذلان حسین(ع) را هم لعنت کنیم. خاذلان کسانی هستند که نشستند و نگاه کردند. زینب(س) هم عصر عاشورا به عمر سعد فرمود: تو داری نگاه می‌کنی و حسین(ع) را می‌کُشند؟(ارشاد مفید/2/ 112) یعنی تو هم از خاذلین هستی.
چرا ما بیشتر از قاتلین حسین(ع)، باید از خاذلین متنفر باشیم؟ چون آنها مقصر اصلی کربلا هستند! و الا در این دنیا، قاتلین همیشه بوده‌اند و این طبیعی است، دنیا بهشت نیست که آدم بد اصلاً نباشد! اگر حسین(ع) در کربلا تنها مانده، به‌خاطر آدم‌بدها نبود، بلکه به‌خاطر نامردها بود. بله، هیچ‌کدام از ما امکان ندارد جزء قاتلین حسین(ع) قرار بگیریم، اما جزء خاذلین چطور؟ آن لحظۀ حساس، اگر حسین(ع) را کمک نکنیم، کار تمام است! این بزرگترین عبرتی است که باید از عاشورا گرفت. باید عمیقاً از خاذلین و ناکثین متنفر باشیم.
بعضی از خوبان، سرِ بزنگاه که باید حق را کمک کنند، می‌گویند: «حالا چند روز سکوت کنیم ببینیم چه می‌شود!» جبهۀ حق الان به تو نیاز دارد، خودت را برای کِی نگه داشته‌ای؟!
خاذل و ناکث بودن(عهدشکنی و نامردی) جزء شخصیت پلید بعضی افراد است. خیلی از نخبگان جوامع بشری این‌طوری می‌شوند. خیلی بد است که روی ما حساب کنند، اما در لحظۀ حساس، کمک نکنیم. وقتی امام زمان(ع) هم می‌آید عده‌ای از شیعیان، یک‌دفعه‌ای کنار می‌کشند.

1476999922_.jpg

 نظر دهید »

شهدای گمنام

26 مهر 1395 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

امروز 3 تا مهمان 19 ، 27، و 30 ساله عزیز 3 تا شهید گمنام تو شهرمون داشتیم که از این به بعد همشهری ما هستند.
قدمتان مبارک. خوش امدید به لاهیجان ما . صفا دادین به شهرمون

1476133220_-21.jpg

1476133220_-3.jpg

147613321957366177.jpg

1476133220_-2.jpg

 نظر دهید »

اللهم احفظ نائب المهدی امامنا الخامنه ای.

29 بهمن 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

اللهم احفظ نائب المهدی امامنا الخامنه ای.

1455795005_.jpg

 نظر دهید »

رهبر انقلاب: ....

29 بهمن 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

رهبر انقلاب: در دیدارهای خصوصی لبخند می‌زنند، دست می‌دهند و حرف‌های چرب و نرم می‌زنند؛ این برای دیدارهای دیپلماتیک است و ارزشی ندارد.

1455794815_.jpg

 نظر دهید »

10بار گفتند ...

29 بهمن 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

10 بار گفتند …

1455794578111000.jpg

 نظر دهید »

جامعه امروزی...

29 بهمن 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

جامعه امروزی…

1455794275hhhhh.jpg

 نظر دهید »

روش مباحثه موثر به سبک امام رضا(ع )

16 بهمن 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

روش مباحثه موثر به سبک امام رضا(ع )
و دو افت جویندگان علم

یکی از شاخص‌های علمی امام رضا(ع) این بود که وقتی با علمای دیگر ادیان روبرومی شدند توسط کتاب‌های همان ادیان پاسخ آن‌ها را می‌داند به‌ عنوان‌ مثال وقتی حضرت با علمای دین مسیحیت و یا یهودیان روبرو می‌شدند با احاطه‌ای که بر کتب دینی آن‌ها داشتند آن‌چنان جامع و با استدلال پاسخ آن‌ها را می‌داند که باعث حیرت آن‌ها می‌شد.

نگاه به احادیث موجود از امامان(ع) نشان می‌دهد که حتی امامان معصوم ما برای اثبات سخنانشان از آیات منور قرآن کریم استفاده می‌کنند. پس نگاه به سیره ائمه و به‌ویژه امام هشتم(ع) نشان می‌دهد یکی از آفت‌های علوم دینی جدا شدن از قرآن یا اهل‌بیت و ائمه(ع) است.

خود اهل‌بیت(ع) می‌فرمایند: «اگر از ما سخنی شنیدید که خلاف قرآن بود این را کنار بگذارید چون قطعاً این سخن از ما نیست.» چنانچه عنوان می‌شود در تقابل دو روایت اگر دو روایت خلاف هم بود، آن روایتی صحیح است که با قرآن مطابقت داشته باشد.

یک‌بعدی رفتن به سمت علم یکی از آفات علم در دین است که ما بگوییم یا قرآن را قبول داریم یا اینکه فقط به دنبال سخنان اهل‌بیت(ع) هستیم. غرور علمی یکی دیگر از مسائلی است که در روایات بیان‌شده است اینکه می‌بینیم برخی حرف‌های درست و منطقی را به‌هیچ‌عنوان نمی‌پذیرند همین مسئله غرور علمی است.

حضرت رضا(ع) با علمای هر کدام از ادیان و فرقه‌های مختلف بحث می‌کنند به‌ طرف مقابلشان کاملاً گوش می‌دهند و در مقابل حرف مخالف گوش شنوا دارند و با تواضع و متانت و احترام به دیگر علما رفتار می‌کنند لذا حضرت صبر و متانت عالم را یکی از نکات مثبت و فخرفروشی و غرور را از آفات دارندگان علم و دانش می‌دانند.

1454704423h.e.reza.jpg

 نظر دهید »

حاج آقا قرائتی تعریف میکردند که:

14 بهمن 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

✨ حاج آقا قرائتی تعریف میکردند که:

 نظر دهید »

سوره فجر، یاد از شبهای دهگانه می کند.

14 بهمن 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

سوره فجر، یاد از شبهای دهگانه می کند.

شبهای دهه محرّم نیز فجر آفرین انقلاب اسلامی بود و ظلمت شکن و ستم سوز.

سوره فجر، از فرعون مصر یاد می کند که قدرت و سپاه و سلطه ای چشمگیر داشت، که وقتی بیناتِ موسوی از طور تجلّی تابید، محو و نابودی فرعونِ ذی الأوتاد، رقم خورد.

دهه فجر انقلاب نیز، بساط سلطنت طاغوت را در هم نوردید و آن گونه که سید الشهدا، خورشیدی بود که با فروغش، فجر ایمان و جهاد در دلها دمید، امام امّت نیز به ایران بازگشت و این دهه فجر ولیالٍ عشر، زوال ابدی سلطه شاهان را رقم زد.

دهه فجر، جانِ سیراب زمان بود از کوثر «ولایت فقیه». سوره فجر، سوره پیروزی عدالت مظلوم و نوید صبح صادقِ صدق و راستی بود.

میان شب ظلمانی و فجر نورانی، درگیری همیشگی جاری است. ولی… آنچه سینه سیاه شب را می درد، تیغ سحر و فجر است.

عاشورای حسینی، همان تیغ شب شکن تاریخ، در سینه ظلمتِ ستم بود.

آنها هم که در رکاب «خون خدا» جان باختند، جانهای خدایی داشتند و شمع جمعشان حسین بن علی(ع) بود، آن نفس مطمئنّه الهی!

پایان سوره فجر، خطاب به نفس مطمئنّه است، تا راضی و مرضّی به سوی خدا بازگردد و در بهشت برین جای گیرد.

در فجر عاشورا، نفس مطمئنّه حسینی، به ملکوت خدا و بهشت برین پر گشود. یاران شهیدش نیز هاله مقدّس آن فروغ خدایی بودند که به سوی جنّت موعود، پر کشیدند.

امام صادق ( ع ) به اصحاب خود فرمود: سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود قرائت کنید که این سوره به حضرت امام حسین اختصاص دارد… مقصود از نفس مطمئنه آن حضرت و شیعیان او است »

1454526088_.jpg

 نظر دهید »

باران در دیار گیلان همین الان..

04 بهمن 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

باران در دیار گیلان همین الان..
در سوره نور آیه 43 نوشته شده است که :
آیا ندانسته‏اى که خداابر را به آرامى مى‏راند سپس میان [اجزاء] آن پیوند مى‏دهد آنگاه آن را متراکم مى‏سازد پس دانه‏هاى باران را مى‏بینى که از خلال آن بیرون مى‏آید و [خداست که] از آسمان از کوههایى [از ابر یخ‏زده] که در آنجاست تگرگى فرو مى‏ریزد و هر که را بخواهد بدان گزند مى‏رساند و آن را از هر که بخواهد باز مى‏دارد نزدیک است روشنى برقش چشمها را ببرد

14536338441451311614467375.gif

 نظر دهید »

چادر حرمت داره.

03 بهمن 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

چادر حرمت داره.

14535777534e8af5b0ad5047e288abbc2cc04aa1f4.jpg

 1 نظر

برای شادی روحش صلوات

02 بهمن 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

برای شادی روحش صلوات

145348974615106301154340785936.jpg

 نظر دهید »

این روزا همه ی سیاسیون به آقا تبریک میگن.....

29 دی 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

این روزا همه ی سیاسیون به آقا تبریک میگن…..
اما حواسشون نیست این آقا همونیه که واسه کوچکترین چیزی که دل مردم رو شاد کنه مثل قهرمانی حسین رضازاده تو جهان یا پیروزی تیم ایران پیام تبریک میفرسته….‼️

اما تا الان برای اجرای برجام نه پیام فرستاده نه سخنرانی کرده…‼️‼️
خیلی حرفه ها رفیق..
حواست هست

14532068187591d8445e744fa79e1bb99feec4fba6.jpg

 نظر دهید »

کار قلب رآکتور اراک تمام شد

28 دی 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

کار قلب رآکتور اراک تمام شد ، آن هم بدون گرفتن هیچ تضمین کتبی برای تأمین جایگزین

رهبر معظم انقلاب در نامه خود به رئیس جمهور تاکید کردند:
آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریمهای ظالمانه‌ی اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرائی شدن آن در برجام به بعد از اقدامهای ایران موکول گردیده، لازم است تضمین‌های قوی و کافی برای جلوگیری از تخلّف طرفهای مقابل، تدارک شود، که از جمله‌ی آن اعلام کتبی رئیس‌جمهور آمریکا و اتّحادیه‌ی اروپا مبنی بر لغو تحریمها است. در اعلام اتّحادیه‌ی اروپا و رئیس‌جمهور آمریکا، باید تصریح شود که این تحریمها بکلّی برداشته شده است. هرگونه اظهاری مبنی بر این‌که ساختار تحریمها باقی خواهد ماند، به‌منزله‌ی نقض برجام است.

1452969274arak.jpg

 نظر دهید »

چرا امتحان

23 دی 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

چرا خداوند ۶۰۰۰ سال است که انسان را امتحان می کند ؟
http://www.aparat.com/v/oKMqX

 نظر دهید »

انسان‌هایی با دو چهره

17 دی 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

انسان‌هایی با دو چهره

درباره دوگانگی شخصیت و نفاق، روایات بسیاری وارد شده؛ چون چهره نشانه درون است و زبان هم حاکی از درون است و معنای این روایات هم این است که انسانی که دارای دوگانگی شخصیت باشد آن هم دو شخصیت متضاد، منافق است.
منشأ دوگانگی شخصیت و اینکه چه عملی انجام دهیم که گرفتار این وضع نشویم؟ را میتوانید در ادرس ادامه مطلب بخونید.

http://salamagha114.blogfa.com/

max-width: 100% !important;” src="http://matlaeeman.kowsarblog.ir/media/blogs/matlaeeman/image/14521973451834.jpg?mtime=1452197008″ alt="14521973451834.jpg"/>
 نظر دهید »

جناب سعدی بعد از عضویت در تبیان

16 دی 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

جناب سعدی بعد از عضویت در تبیان

145210533633b51c812b5648a3a24d6d182ffd9b3a.jpg

 نظر دهید »

اندر صفات آدمهای بزرگ، متوسط و کوچک

16 دی 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

اندر صفات آدمهای بزرگ، متوسط و کوچک
- آدم‌های بزرگ درباره ایده‌ها سخن می‌گویند؛ آدم‌های متوسط درباره چیزها سخن می‌گویند و آدم‌های کوچک پشت سر دیگران سخن می‌گویند.
- آدم‌های بزرگ درد دیگران را دارند؛ آدم‌های متوسط درد خودشان را دارند و آدم‌های کوچک بی‌دردند.
- آدم‌های بزرگ عظمت دیگران را می‌بینند؛ آدم‌های متوسط به دنبال عظمت خود هستند و آدم‌های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می‌بینند.
- آدم‌های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند؛ آدم‌های متوسط به دنبال کسب دانش هستند و آدم‌های کوچک به دنبال کسب سواد هستند.
- آدم‌های بزرگ به دنبال طرح پرسش‌های بی‌پاسخ هستند؛ آدم‌های متوسط پرسش‌هایی می‌پرسند که پاسخ دارد و آدم‌های کوچک می‌پندارند پاسخ همه پرسش‌ها را می‌دانند.
- آدم‌های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند؛ آدم‌های متوسط به دنبال حل مسئله هستند و آدم‌های کوچک مسئله ندارند.
- آدم‌های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمی‌گزینند؛ آدم‌های متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می‌دهند و آدم‌های کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خودمی‌گیرند.

 نظر دهید »

تحریمهای جدید

10 دی 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

با خروج مواد هسته ای غنی سازی شده به روسیه.امریکای جنایتکار تحریمهای جدید بر علیه ایران تصویب کرد!

1451587434582af16ca9ed444da38cb1cb60c140fa.jpg

 1 نظر

سه ویژگی که برای مردان بد و برای زنان پسندیده است

03 دی 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

دختران مومن سه ویژگی دارند:

♦️متکبر،بخیل و ترسو هستند!♦️

ﺍمیرالمؤمنین ﻋﻠﯽ (علیه السلام) ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ:
ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻣﻮﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺻﻔﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ،ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ

ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﮑﺒﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ
ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﺮﺳﻮ ﺑﺎﺷﻨﺪ
ﻭ ﺳﻮﻡ ﻫﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﯿﻞ ﺑﺎﺷﻨﺪ

ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﮑﺒﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﯿﺖ ﻭ ﺗﺮﺷﺮﻭﯾﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﻭ ﺗﺒﺴﻢ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﭙﺮﻫﯿﺰﻧﺪ

ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻫﻢ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺩﺍﺭﺩ

ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﯿﻞ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﺣﻔﻆ ﻣﺎل ﺧﻮﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ،ﮐﻤﺎﻝ ﺩﻗﺖ ﻭ ﻭﺳﻮﺍﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺩﺍﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ خانواده ﺑﺎﺷﺪ.


نهجﺍﻟﺒﻼ‌ﻏﻪ ﻓﯿﺾ ﺍﻻ‌ﺳﻼ‌ﻡ-ﺣﮑﻤﺖ266،ﺹ1191✨

 نظر دهید »

دوست داشتن فرزند به روش شهید آبشناسان

03 دی 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

دوست داشتن فرزند به روش شهید آبشناسان

یک روز چند تا از خانم‌های افسرها دور هم جمع شده بودند.
یکی‌‌شان می‌گفت: شوهر من آنقدر دخترم را دوست داره که اگر دخترم نصف شب بگه من کنتاکی می خوام، میره و از هرجا که شد برایش می خره
گیتی گفت: جدی؟ شوهر من آنقدر دخترمو دوست داره که اگه اون هر وقت روز بگه که من کنتاکی می‌خوام، بهش می‌گه با نفست مبارزه کن دخترم.

شهید حسن آبشناسان فرمانده قرارگاه شمال غرب حمزه سیدالشهدا و فرمانده لشکر 23 نوهد، ارتش جمهوری اسلامی ایران در سال 1315 در تهران به دنیا آمد.
دوران کودکی را با تحصیل در مدرسه سپری کرد و در سال 1336 با اخذ مدرک دیپلم وارد دانشکده افسری شد.
در سال 1339 با درجه ستوان دومی فارغ‌التحصیل گشت و یک سال بعد دوره مقدماتی را به پایان رساند.
پس از آن، در اولین دوره «رنجر»، «دوره‌های عالی ستاد فرماندهی»، «دوره‌های چتربازی و تکاوری» در داخل و خارج کشور، شرکت نموده و تمامی این مراحل را با موفقیت پشت سر گذاشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به درجه سرهنگی ارتقاء یافت و فرماندهی «یگان جنگ های نامنظم در قرارگاه سیدالشهدای ارتش» را بر عهده گرفت.
شهید آبشناسان با تشکیل سپاه، نیروهای جدید را در«آموزشگاه سعدآباد» تحت تعلیم خود قرار داد و در سال 1363، مطابق حکم رسمی «قرارگاه رمضان»، فراهم نمودن زمینه‌های آموزش جنگ های نامنظم سپاه به وی واگذار گشت.
وى از اولین روزهاى جنگ تحمیلى به منطقه جنوب اعزام شد و موفقیت هاى بسیارى در جنگ هاى نامنظم کسب و اولین اسراى عراقى را به اسارت گرفت.
چندى بعد در یکی از عملیات ها از ناحیه کتف مجروح شد ولى براى مداوا در بهدارى توقف نکرد و از آن به بعد اهالى دشت عباس به وى لقب شهید صحرا را دادند.
ایشان به علت همین فداکارى و زحمت ها به فرماندهى قرارگاه حمزه سید الشهدا منصوب شد و با اتحاد صمیمانه ارتش و سپاه به پیروزى هاى چشمگیرى نائل شد که پیام تاریخى امام(ره) براى رزمندگان قرارگاه را در پى داشت.
حسن آبشناسان در عملیات پیرانشهر، سردشت و بانه، شرکت کرد و از هم‌رزمان نزدیک محمد بروجردی بود.
در سال 1364، در حالیکه فرماندهی لشکر 23 نوهد، فرماندهی قرارگاه حمزه و لشکر 33 نیروهای مخصوص را بر عهده داشت، همزمان با عملیات قادر، در منطقه «لولاند» بر اثراصابت ترکش به شهادت رسید.
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع : وبلاگ مرصاد

1450984070abshenasan5.jpg

 نظر دهید »

زاد روز عیسی مسیح

03 دی 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

نام عیسی که می آید نا خود اگاه فضای دل پر می شود
از یاد مهدی عجل الله تعالی ظهوره
*مبارک باد زاد روز عیسی مسیح علیه السلام
اولین ماموم امام عصر عجل الله تعالی فرجه شریف*

145098558430908229665327953817.gif

 نظر دهید »

تلاش های علمی امام حسن عسکری ع و مبارزه با بدعت ها

29 آذر 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

این خود درس بزرگی است برای علما که در مقابل انحرافات و تحریفات و بدعتهایی که در جامعه ایجاد می شود، سکوت اختیار نکنند.
به نمونه ای در این زمینه توجه فرمایید:

«اسحاق کِنْدی» که از فلاسفه اسلام و عرب به شمار می رفت و در عراق اقامت داشت، کتابی تألیف کرد به نام «تناقضهای قرآن»! او مدتهای زیادی در منزل نشسته و گوشه نشینی اختیار کرده و خود را به نگارش آن کتاب مشغول ساخته بود. روزی یکی از شاگردان او به محضر امام عسکری علیه السلام شرفیاب شد. هنگامی که چشم حضرت به او افتاد، فرمود: آیا در میان شما مرد رشیدی وجود ندارد که گفته های استادتان «کندی» را پاسخ گوید؟ شاگرد عرض کرد: ما همگی از شاگردان او هستیم و نمی توانیم به اشتباه استاد خود اعتراض کنیم. امام فرمود: اگر مطالبی به شما تلقین و تفهیم شود، می توانید آن را برای استاد خود نقل کنید؟

شاگرد گفت: آری! حضرت فرمود: بعد از برگشتن نزد استاد با او به گرمی و محبت برخورد کن و سعی نما با او انس و الفت پیدا کنی. هنگامی که کاملاً انس و آشنایی به عمل آمد، به او بگو: مسئله ای برای من پیش آمده است که غیر از شما کسی شایستگی پاسخ آن را ندارد و آن این است که: آیا ممکن است گوینده قرآن از گفتار خود معانی ای غیر از آنچه شما حدس می زنید، اراده کرده باشد؟

او در پاسخ خواهد گفت: بلی! ممکن است چنین منظوری داشته باشد. در این هنگام بگو: شما چه می دانید، شاید گوینده قرآن معانی دیگری غیر از آنچه شما حدس می زنید، اراده کرده باشد و شما الفاظ او را در غیر معنای خود به کار برده باشید! امام در اینجا اضافه کرد: او آدم باهوشی است، طرح این نکته کافی است که او را متوجه اشتباه خود کند.

شاگرد به حضور استاد رسید و طبق دستور امام رفتار کرد تا آنکه زمینه برای طرح مطلب مساعد گردید. سپس سؤال امام را مطرح و جواب پیش بینی شده را گرفت. استاد که می دانست شاگرد او چنین سؤالی را از پیش خود نمی تواند طرح نماید و در حدّ اندیشه او نیست، رو به شاگرد کرد و گفت: تو را قسم می دهم که حقیقت را به من بگویی، چنین سؤالی از کجا به فکر تو خطور کرد؟

شاگرد: چه ایرادی دارد که چنین سؤالی به ذهن من آمده باشد؟
استاد: نه! تو هنوز زود است که به چنین مسائلی رسیده باشی. به من بگو این سؤال را از کجا یاد گرفته ای؟

شاگرد: حقیقت این است که «ابو محمد» مرا با این سؤال آشنا کرد.
وجود پرسش و طرح شبهه می تواند باعث بالندگی و رشد جامعه شود، به شرطی که به آن پاسخ صحیح و هدایتگر داده شود.

استاد: اکنون واقع امر را گفتی. سپس افزود: چنین سؤالهایی تنها زیبنده این خاندان است [آنان هستند که می توانند حقیقت را آشکار سازند]. آن گاه استاد با درک واقعیت و توجه به اشتباه خود، دستور داد آتشی روشن کردند و آنچه را که به عقیده خود درباره «تناقضهای قرآن» نوشته بود، تماما سوزاند.

منبع :. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 424؛ سیره پیشوایان، صص 628 ـ 630 با تلخیص.

 3 نظر

پاسخ به شبهات

28 آذر 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

پاسخ به شبهات
در دورانی که امام حسن عسکری علیه السلام در زندان بود، یکسال بر اثر خشکسالی قحطی شدیدی به وجود آمد. علمای اسلام مردم را جمع کرده، برای نماز استسقاء (طلب باران) به بیابان بردند و نماز خواندند. این قضیه چندین بار تکرار شد و اثری از باران دیده نشد؛ اما علمای نصارا وقتی با مسیحیان نماز استسقا خواندند، باران آمد و چندین بار این قضیه تکرار شد.
این موضوع باعث سرشکستگی و آبروریزی مسلمین شد. یکی از شیعیان به هر نحوی بود، خود را به زندان رساند؛ اما قبل از آنکه جریان را خدمت امام حسن عسکری علیه السلام عرض کند، با تعجب دید در میان زندان قبر آماده ای وجود دارد. با چشم گریان عرض کرد: من طاقت ندارم شما را در این قبر دفن کنند. حضرت فرمود: ناراحت نباش! خداوند نیز چنین مقدر نکرده است. بعد از شنیدن این سخن، عرض کرد: دو مطلب و پرسش مهم مرا به اینجا کشانده است:
2. پرسش دوم این است که علمای اسلام سه روز برای نماز باران به بیابان رفتند و نماز خواندند و بارانی نیامد، ولی علمای نصرانی هر باری که نماز خواندند، باران بارید و اگر امروز هم به دعای آنها باران ببارد، ترس آن است که مسلمانان و شیعیان در عقیده خود متزلزل شوند و به مسیحیت گرایش پیدا کنند.
حضرت فرمود: عالم نصرانی تکه ای از استخوان بدن یکی از پیامبران را همراه دارد که آن را در میان انگشتان خود گذاشته [و همان را وسیله اجابت دعای خویش قرار داده]؛ لذا باران می بارد. تو خود را فورا به او برسان و آن را از میان انگشتان او بیرون آور! این عمل باعث پراکندگی ابرها و قطع باران می شود.
آن مرد با سرعت خود را به محل نماز مسیحیان رساند و استخوان را برداشت. اتفاقا ابرها پراکنده شدند و علمای مسیحی هر چه کردند، باران نبارید؛ لذا شرمنده شدند و مسلمانان مخصوصا شیعیان از شک و تردید بیرون آمدند و بر ایمان و اعتقاد خویش استوار گشتند
به نقل دیگر، خلیفه وقت عباسی امام حسن عسکری علیه السلام را از حبس بیرون آورد و به بیابان برد و جریان را به او عرض کرد. حضرت جریان استخوان را گوشزد نمود و دستور داد یکی از خادمانش استخوان را از دست عالم مسیحی بیرون آورد. او نیز چنین کرد و در نتیجه، باران نیامد. آن گاه خود حضرت دست به دعا برداشت و باران شدیدی شروع به باریدن کرد.

1. نور الابصار، شبلنجی، ص167؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، قم، کتابفروشی مصطفوی، ج 4، ص 425؛ داستانهای صاحبدلان، محمدی اشتهاردی، ج 2 ـ 1، صص 119 ـ 120.

2. بحارالانوار، ج 50، ص 370؛ فصول المهمة، ابن صباغ مالکی، چاپ قدیم، صص 304 ـ 305.

 نظر دهید »

و قولوا للنّاس حسنا

26 آذر 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

و قولوا للنّاس حسنا

145038315137386236519391873340.jpg

 نظر دهید »

ماجرای عجیب \"تولد و مرگ\" قاتل ثامن الحجج (ع)*

21 آذر 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

*ماجرای عجیب \"تولد و مرگ\” قاتل ثامن الحجج (ع)*

بنا به نقل از حیوه الحیوان دمیری؛ مامون پس از کشتن امین (برادر خود) با زبیده خاتون مادر وی ملاقات کرد و عذرهای فراوان خواست ولی هر چه عذرخواهی می نمود جوابی نمی شنید. در این بین متوجه شد که مادر زیرزبانی سخنانی می گوید ولی معنای آن را متوجه نمی شود. مأمون گفت: مادر مرا نفرین می کنی؟ گفت: نه. ولی مامون همچنان اسرار ورزید تا بداند مادرش چه می گوید!؟ تا این که زبیده چنین گفت: من به یاد می آورم مطلبی را که تمام مقدرات تور کشتن پسرم (حتی به قتل رساندن امام رضا (ع) توسط وی در آینده) از همان ماجرا رقم می خورد! و آن ماجرا این است:

شرط هایی کذایی!
روزی با پدرت شطرنج بازی می کردیم، به شرط آن که هر کس برد، آنچه از فرد بازنده خواست عملی کند. در این بین پدرت بر من پیروز گردید و شرط عجیب خود را برای گذاشت: وی (هارون الرشید) گفت: باید دور قصر را برهنه و عریان بگردی! و من هر چه عذر خواستم قبول نکرد و بالاخره خواسته ی او را عملی کردم.
پس از آن دوباره شروع به بازی کردیم و این دفعه من بر او غالب آمدم و به وی گفتم: باید در آشپزخانه قصر با قبیح ترین و زشت ترین کنیزان عمل زناشویی را انجام بدهی! و پدرت هر چه من را التماس نمود و حتی گفت که خراج یک سال مصر را به من می دهد، ولی من قبول نکردم و دست او را گرفتم و بردم میان آشپزخانه، و خوب گشتم و کنیزی بدشکل تر از مادر تو «راجل» پیدا نکردم و گفتم باید با این کنیز، آن عمل را انجام بدهی! او اجباراً این عمل را انجام داد و نطفه ی تو منعقد شد، حالا در ذهنم این ماجرا به یاد آمد و داشتم بر زیر لب به خود می گفتم: «لَعَن الله اللجاج»، خدا لعنت کند مرا که به فشار و اصرار سبب قتل پسر خودم شدم!
همانطور که ذکر شد بی شک نطفه ای که به این شکل، آن هم تنها بر سر قمار منعقد گردد حاصی از این بهتر (برادرکشی و امام کشی) نخواهد داشت.

مرگی عجیب!
مامون پس از دوران حکومت خود و انجام بی رحمانه ترین امور از جمله کشتار اعضای خاندان نبوی ؛ سرکوب قیام عای علوی و… سرانجام روزگار حکومت و زندگی اش در سال 218 ق به سر آمد و اجل او فرا رسید. ولی مرگ او نیز مانند تولدش منحصر به فرد بود!
مامون که پس از فتوحات روم راهی پایتخت خود بود، در مسیر بازگشت از چشمه ای بنام «بذیذون» که معروف به «عشیره» بود گذر نمود و به دلیل آب و هوای مناسب و منظره ی دلگشا و سبز و خرمی که داشت، مامون دستور داد در آنجا سپاه توقف کند تا از هوای این منطقه مدتی استفاده نمود و سپس راهی دیار خود گردند.

محمدباقر مدرس بستان آباد می نویسد: برای مامون روی چشمه جایگاه بسیار زیبایی از چوب آماده کردند و وی در آنجا می ایستاد و صافی آب را تماشا می نمود. در این هنگام که مامون غرق در تماشای آب بود، یک ماهی بسیار زیبا به اندازه ی نصف طول دست و نقره ای رنگ آشکار شد.
مامون گفت هر کس این ماهی را بگیرد یک شمشیر جایزه دارد. یکی از سربازان خود را به آب انداخت و ماهی را گرفت و بیرون آورد و همین که به تخت و جایگاه مامون رسید، ماهی خود را به شدت تکان داد و از دست او خارج شد و در آب افتاد. بر اثر افتادن ماهی در آب، مقداری از آب بر صورت و گلوگاه مامون رسید و در همان لحظه ناگهان لرزش بی سابقه ای تمام وجود او را فرا گرفت!

سرباز برای مرتبه دوم به آب پرید و ماهی را گرفت و مامون این بار دستور داد آن را کباب کنند. ولی لرز به طوری شدت یافت که هر چه لباس زمستانی و لحاف بر روی او می انداختند آرام نمی شد و پیوسته فریاد می زد: «البرد البرد» سرما سرما. در این بین ماهی را که بریان شده بود برایش آوردند ولی وی به حدی در ناراحتی و فشار بود که نتوانست حتی لقمه ای از آن را بخورد.
معتصم که برادر مأمون بود و پس از وی به حکومت رسید فوراً دستور داد تا برای وی پزشکان سلطنتی را حاضر کنند و وی را معالجه کنند. پس از معاینه مامون پزشکان گفتند: ما از معالجه ی وی عاجزیم! این حالت لرز و ضربان نبض بی شک نشانگر مرگ وی است و تا حالا در طب، مانند این بیماری رخ نداده است.

مامون که حالش بسیار وخیم شده بود و لحظه ای لرز و لحظه ای چنان تب می نمود که از بدنش مانند چشمه های جوشان عرق خارج می شد، دستور داد تا وی را به جای بلندی ببرند تا یک مرتبه دیگر سپاه و سربازان خود را ببیند.
در سفینه البحار، جلد 1، این گونه نقل است: شب بود، مامون را به جای بلندی بردند، همین که چشمش به سپاه بی کران در خلال شعاع آتش هایی که کنار خیمه ها افروخته بود افتاد و به رفت و آمد سربازان نگاهی کرد که همه با خود مشغول و از مامون بی خبرند یک مرتبه رو به آسمان کرده، گفت: «یا من لایزال ملکه ارحم من یزال ملکه» ای آن که پادشاهی او زوال پذیر نیست، رحم کن بر کسی که پادشاهیش به پایان رسیده.
سپس او را به جایگاه خودش بردند و معتصم (برادرش- خلیفه بعدی) کسی را گماشت تا شهادتین را به وی تلقین کنند. سپس آن مرد با صدای بلند کلمات شهادتین را می گفت و در این بین «ابن ماسویه» پزشک مخصوص مامون گفت: فریاد نکش. الان مامون با وضع موجودی که دارد فرق بین پروردگار و «مانی» نقاش را نمی شناسد و در همین بین مامون چشم هایش باز شد، چنان بزرگ و قرمز شده بود که هر بیننده ای را دچار وحشت می کرد و در همین حال می خواست «ابن ماسویه» را با دست خود فشار دهد ولی قدرت نیافت و چشم از دنیا بست.
این ماجرا در روز پنجشنبه هیجدهم رجب سال 218 ق. رخ داد و سپس جنازه ی او را به طرسوس حمل کردند و به خاک سپردند.

منبع: http://qudsonline.ir/detail/News/96605

1449949183archive-20-10-1391-image634933308989921547.jpg

 نظر دهید »

*وصیت مهم پیامبر(ص)

19 آذر 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

*وصیت مهم پیامبر(ص) در لحظات پایانی عمر شریف*

پیامبر(ص) در حضور جمع، رو به حضرت علی(ع) کرد و به او وصیت کرد و به ایشان فرمود: نزدیک بیا، سپس زره و شمشیر و خاتم و مهرش را به علی(ع) داد و فرمود «برو منزل». پس از لحظاتی بیماری ایشان شدید شد و آنگاه که حالش بهتر شد، علی(ع) را ندید. به زنان خود گفت: «برادرم و صاحبم بیاید» آنان به ابوبکر گفتند و آو آمد و باز پیامبر(ص) جمله را تکرار کرد و این بار به سراغ عمر رفتند و عمر آمد؛ ولی پیامبر(ص) فرمود: «برادرم و صاحبم بیاید» \\\"ام­سلمه\\\” فرمود: «علی(ع) را می­طلبد، به او بگوئید بیاید» (1) علی (ع) آمد و مدتی با هم به طور خصوصی و در گوشی صحبت کردند. وقتی از علی(ع) پرسیدند، پیامبر(ص) چه گفت؟در پاسخ فرمود: به من هزار باب علم که از هر بابی هزار باب دیگر منشعب شده بود، آموخت و چیزهایی را به من سفارش کرد که انجام خواهم داد.(2) پیامبر(ص) در همان حال چند مرتبه فرمود:«ما ظن محمد بالله لو لقی الله و هذه عذره عنده».

در روزهای آخر از \\\"بلال\\\” خواست تا مردم را در مسجد حاضر کند، خطبه یی خواند، بعد از مردم خواست اگر کسی حقی از او به گردن دارد، مطالبه کند. هیچ کس پاسخی نداد تا سه بار پیامبر(ص) تکرار کرد تا اینکه غلامی بنام \\\"عکاشه\\\” برخاست و حقی را از ایشان مطالبه کرد، به قصد انتقام از پیامبر(ص)، شلاقی آماده کردند؛ ولی همین که خواست قصاص کند بر بدن حضرت افتاد و شروع به گریه کرد و ایشان را عفو نمود و پیامبر(ص) فرمود او رفیق من در بهشت خواهد بود.(3) سپس به علی(ع) دستور داد، آن پولها را که نزد یکی از زنان بود، بگیرد و میان فقرا تقسیم کند.(4)
*لحظۀ وداع عزیز دل رسول خدا (ص) با پدر*

در لحظات آخر عمر پیامبر(ص)، فاطمه(س) بسیار گریان بود. پیامبر(ص) او را به نزدیک خود طلبید و مطالبی را به او گفت: که فاطمه(س) گریه­ اش شدت یافت. آنگاه مطلبی را به ایشان گفت: که حضرت زهرا تبسم کرد. ایشان بر پاسخ سؤال دیگران فرمودند که لحظۀ اول پیامبر(ص) فرمودند:«در همین درد می­میرم» و در باب شادی و تبسم­اش فرمودند: تو اولین کس از اهل بیت(ع) من هستی که به من ملحق می­ شود» و این بود که من تبسم کردم.(5) در لحظات واپسین عمر پیامبر(ص) سرش در دامان امیرالمؤمنین(ع) قرار داشت.(6)

*کفن و دفن پیامبر(ص)*

هنگامه فوت پیامبر(ص) خلیفه­ دوم، بنابر عللی در بیرون خانه فریاد می­زد که پیامبر(ص) فوت نکرده و بسان حضرت عیسی(ع) پیش خدای خود رفته، در این میان یک نفر از اصحاب پیامبر(ص) این آیه را خواند: «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الارسل أفإن مات أو قتل …»[7]

علی(ع) جسد مطهر پیامبر(ص) را غسل داد و کفن کرد؛ چون پیامبر(ص) سفارش کرده بود که نزدیکترین کس مرا غسل خواهد داد[8] و این شخص جز علی کسی نیست. سپس چهره آن حضرت را گشود در حالی که سیلاب اشک از دیدگانش جاری بود. فرمود: «پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا(ص) با رحلت تو رشته نبوت و وحی الهی و اخبار آسمانها قطع گردید… اگر ما را به صبر و شکیبایی امر نمی­کردید، آنقدر گریه می­کردم که سرچشمه اشک را می­خشکانید».[9]

سپس در قبری که توسط \"ابوعبیده جراح\” و \"زید بن سهل\” آماده شده بود و در همان حجره­ای که وفات یافته بود، در خانه­ خودش به خاک سپرده شد.[10]


منبع :
1- طبری، محمدبن‌جریر، پیشین، ج ۲، ص ۴۳۹.
2- شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ص ۹۹.
3- التذکرة الحمدونیه، تصحیح احسان عباس، ج ۹، صص ۱۵۳و ۱۵۴.
4- ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج ۲، ص ۲۳۸.
5- همان، ص ۲۴۷.
6- ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین،ج ۲، ص ۲۳۶ و نهج البلاغه صبحی صالح، خطبۀ ۱۹۷.
[7] . ابن هشام، السیرة النبویة، پیشین، ج ۲، ص۶۵۶.
[8] . ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین،ج ۲، ص ۵۷.
[9] . نهج البلاغه صبحی صالح، خطبۀ ۲۳، ص ۳۵۵.
10 . ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج ۲، ص ۲۸۱
http://www.yjc.ir/fa/news/4690393/

14496035881_5_.jpeg

 نظر دهید »

وصیت مهم پیامبر(ص) در لحظات پایانی عمر شریف*

17 آذر 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

*وصیت مهم پیامبر(ص) در لحظات پایانی عمر شریف*

پیامبر(ص) در حضور جمع، رو به حضرت علی(ع) کرد و به او وصیت کرد و به ایشان فرمود: نزدیک بیا، سپس زره و شمشیر و خاتم و مهرش را به علی(ع) داد و فرمود «برو منزل». پس از لحظاتی بیماری ایشان شدید شد و آنگاه که حالش بهتر شد، علی(ع) را ندید. به زنان خود گفت: «برادرم و صاحبم بیاید» آنان به ابوبکر گفتند و آو آمد و باز پیامبر(ص) جمله را تکرار کرد و این بار به سراغ عمر رفتند و عمر آمد؛ ولی پیامبر(ص) فرمود: «برادرم و صاحبم بیاید» \"ام­سلمه\” فرمود: «علی(ع) را می­طلبد، به او بگوئید بیاید» علی(ع) آمد و مدتی با هم به طور خصوصی و در گوشی صحبت کردند. وقتی از علی(ع) پرسیدند، پیامبر(ص) چه گفت؟در پاسخ فرمود: به من هزار باب علم که از هر بابی هزار باب دیگر منشعب شده بود، آموخت و چیزهایی را به من سفارش کرد که انجام خواهم داد.پیامبر(ص) در همان حال چند مرتبه فرمود:«ما ظن محمد بالله لو لقی الله و هذه عذره عنده».

در روزهای آخر از \"بلال\” خواست تا مردم را در مسجد حاضر کند، خطبه یی خواند، بعد از مردم خواست اگر کسی حقی از او به گردن دارد، مطالبه کند. هیچ کس پاسخی نداد تا سه بار پیامبر(ص) تکرار کرد تا اینکه غلامی بنام \"عکاشه\” برخاست و حقی را از ایشان مطالبه کرد، به قصد انتقام از پیامبر(ص)، شلاقی آماده کردند؛ ولی همین که خواست قصاص کند بر بدن حضرت افتاد و شروع به گریه کرد و ایشان را عفو نمود و پیامبر(ص) فرمود او رفیق من در بهشت خواهد بود.سپس به علی(ع) دستور داد، آن پولها را که نزد یکی از زنان بود، بگیرد و میان فقرا تقسیم کند.
*لحظۀ وداع عزیز دل رسول خدا (ص) با پدر*

در لحظات آخر عمر پیامبر(ص)، فاطمه(س) بسیار گریان بود. پیامبر(ص) او را به نزدیک خود طلبید و مطالبی را به او گفت: که فاطمه(س) گریه­ اش شدت یافت. آنگاه مطلبی را به ایشان گفت: که حضرت زهرا تبسم کرد. ایشان بر پاسخ سؤال دیگران فرمودند که لحظۀ اول پیامبر(ص) فرمودند:«در همین درد می­میرم» و در باب شادی و تبسم­اش فرمودند: تو اولین کس از اهل بیت(ع) من هستی که به من ملحق می­ شود» و این بود که من تبسم کردم. در لحظات واپسین عمر پیامبر(ص) سرش در دامان امیرالمؤمنین(ع) قرار داشت.

14496035881_5_.jpeg

 نظر دهید »

هشدار مهم رهبر

17 آذر 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

*هشدار مهم*
«من بارها گفته‌ام: ظلم نکنیم. این هم یکی از آن اساسی‌ترین کارهاست. ظلم چیز بدی و چیز خطرناکی است. ظلم فقط این نیست که آدم توی خیابان به یکی کشیده بزند. گاهی یک کلمه‌ی نابجا علیه یک کسی که مستحقش نیست، یک نوشته‌ی نابجا، یک حرکت نابجا، ظلم محسوب میشود. این طهارت دل را و طهارت عمل را خیلی بایستی ملاحظه کرد … زیادتر نگوئید از آنچه که هست، از آنچه که باید و شاید. منصف باشیم؛ عادل باشیم. اینها آن وظائف ماست. اینجور نیست که ما چون مجاهدیم، چون مبارزیم، چون انقلابی هستیم، بنابراین هر کسی که از ما یک ذره- به خیال ما و با تشخیص ما- کمتر است، حق داریم که درباره‌اش هر چی که میتوانیم بگوئیم.
دومین هشدار علنی در دیدار با اعضای بسیجی هیئت علمی دانشگاه‌ها
منبع. http://farsi.khamenei.ir/others-report?id=11737

 نظر دهید »

اعجاز قران

10 آذر 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

*فرعون مرا با قرآن آشنا کرد!*
*حتی یک مورد از آیات قرآن را نیافت که با حقایق ثابت علمی تناقض داشته باشد.*

144890834033821_139.jpg

 نظر دهید »

دومین پیام رهبر معظم انقلاب به جوانان غرب

10 آذر 1394 توسط فاطمه عبادتي شادهسري

*دومین پیام رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی* که روز گذشته منتشر شد، در رسانه های منطقه ای و بین المللی بازتابی گسترده داشت.

1448911601ba2a8eddbcba41298ec48da9f3e96e1f.jpg

 1 نظر
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مطلع ايمان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس